عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان داستان های اموزنده و آدرس adh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 39
بازدید ماه : 474
بازدید کل : 13111
تعداد مطالب : 33
تعداد نظرات : 44
تعداد آنلاین : 1

آمار مطالب

:: کل مطالب : 33
:: کل نظرات : 44

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 7
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 39
:: بازدید ماه : 474
:: بازدید سال : 984
:: بازدید کلی : 13111

RSS

Powered By
loxblog.Com

عزم راسخ
پنج شنبه 1 خرداد 1393 ساعت 12:50 AM | بازدید : 887 | نوشته ‌شده به دست amir davood | ( نظرات )

دوست خوبم ، بزرگی می فرماید : کسی که دارای عزم راسخ است ، جهان را مطابق میل خود عوض می کند .

 



:: موضوعات مرتبط: حکایت , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اهن حیوانی
پنج شنبه 1 خرداد 1393 ساعت 12:40 AM | بازدید : 827 | نوشته ‌شده به دست amir davood | ( نظرات )

ایا می دانید تار عنکبوت از قوی ترین بافته ها است و دوامش از اهن بیشتر است و به ان اهن حیوانی می گویند.

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: ایا می دانید ... , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سرایش شاهنامه
پنج شنبه 1 خرداد 1393 ساعت 11:3 AM | بازدید : 897 | نوشته ‌شده به دست amir davood | ( نظرات )

 

شاهنامه پر اوازه ترین سروده ی فردوسی و یکی از بزرگترین نوشته های ادبیات کهن فارسی است  ...



:: موضوعات مرتبط: فردوسی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...
سیرک
پنج شنبه 1 خرداد 1393 ساعت 10:54 AM | بازدید : 844 | نوشته ‌شده به دست amir davood | ( نظرات )

روزی مردی نزد طبیب رفت ، واز غم بزرگی که در دل داشت گفت ، طبیب گفت : به فلان سیرک برو ، دلقکی هست ، انقدر می خنداندت که غمت را فراموش کنی ، مرد لبخند تلخی زد و گفت : ان دلقک خودم هستم .



:: موضوعات مرتبط: روزی ... , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
برنده ی مسابقه ی 1
شنبه 31 خرداد 1388 ساعت 10:32 PM | بازدید : 874 | نوشته ‌شده به دست amir davood | ( نظرات )

 

خوب حالا میرسیم به برنده ی داستان این ماهمون و برنده کسی نیست جز ...

 
 
 
 
پیرزن کمی فکر کرد و به خودش گفت :چرا ا ین پیر مرد هر بار به من این را میگوید .
 
پیرزن هر روز دعا میکرد که پسرش باز به خانه برگردد یک روز پیرزن طبق عادتش تکه نانی را بر روی طاقچه گذاشت این دفعه ان پیرمرد گوژپشت نیامد پیرزن کنجکاو شده بود که او کجاست از رهگذران محل ادرس خانه ی او را گرفت
 
به خانه ی او رفت دید که او مریض است و ممکن است بمیرد او فقط یک پسر داشت از او پرسید مادرت کجاست پسر چشمش اشک الود شد و گفت او مرده است . پیرزن خیلی دلش سوخت مقداری پول به ان ها داد پیر مرد او را صدا کرد و دوباره به او گفت(کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می گردد.) 
 
پیرزن از ان ها خداحافظی کرد و تا از در خانه ان ها بیرون امد پسرش را دید و با خوش حالی لو را در اغوش خود گرفت .
 
پیرزن انگار فهمیده بود معنی حرف پیرمرد چیست.
 
و حالا برنده ی مسابقه جناب اقای ارین هست  تبریک میگم ارین جان .


:: موضوعات مرتبط: 1 , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...

تعداد صفحات : 3
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد